زاده ی فَصلِ بهارم، دُخترِ اردیبهشت
غنچه ای نو وا شده در مَحضرِ اردیبهشت
شادی ام را با طبیعت میکنم تقسیم باز
تاجی از گل میگُذارم بر سَرِ اردیبهشت
آسمان موی مَرا آهسته میبافد به مِهر
شعرِ نابی میشوم در دفترِ اردیبهشتص
زاده فصل بهارم. دختر اردیبهشت. دهه ی شصتی. خیلیا میگن که مهربونی. البته گاهی اوقات نامهربونم. به شدت اهل جبران کردن هستم، هم در خوبی هم در بدیا 😈